آشوب

برای تنهایی هام

آشوب

برای تنهایی هام

کجا بودم

صدای لرزان و خش دارت از تو گوشی میگفت کاش اینجا بودی. دلم پر از شوق آغوش گرمت شده بود و با خودم فکر میکردم چقدر تنم تشنهء نوازش دستهاته. اما گوشی رو گذاشتم و با خودم گفتم حتی اگه اونجا هم بودم کاری نداشتم. من که دیگه چیزی برات نیستم و نمیخوام تو رو خراب کنم تو ذهنم..... با صدای اس ام اس بیدار شدم خدای من تو بودی: ببخشید بی موقع مزاحم شدم میخواستم بپرسم با اینهمه پیشرفت تکنولوژی چرا..... میون اشکایی که میبارید قهقهه میزدم و چهار جفت چشم نگران و سردرگم نگاهم میکردن!

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:41 ب.ظ

..به این می گند شنبه خوب.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد